پایانی که شروعی دباره می شود (1)
من یک خاله ام
وقتی خبر مادر شدن خواهرت را می شنوی روح تازه به جانت می آید و دلگرم می شوی
وقتی خواهرزاده ات می خندد، دندانش نیش می زند، راه می رود و قد می کشد، تو میمانی و یک دنیا عشق
یک دنیا عشق به لحظه لحظه هایش. وقتی خواهر زاده ات با صدای شیرینش صدایت می کند ، درست همان وقتی که می گوید “خاله” هر بار ته دلت از جا کنده می شود انگار عاشقی، گویی پس از عشق مادر ، عشقی شیرین تر از عشق خاله به بچه خواهر نیست.
این حرفها رو فقط کسی می فهمد و می تواند بپذیرد که خاله شدن را درک کرده باشد.
اصلا می دونی چیه خواهرزاده آتش به جانت می کشد حاضری جانت را بدهی برای یک لحظه لبخند از ته دلش.حاضری تمام دردهای عالم را به جان بخری اما یک لحظه ناراحتی غمش رو نبینی… من یک خاله ام اما با یک تفاوت….. ادامه دارد
در سایه لطف خدا
امام موسی بن جعفر(علیه السلام) می فرماید:
«ثلاثه یستظلون بظل عرش الله یوم القیامه یوم لا ظل الا ظله، رجل زوج اخاه المسلم او اخدمه او کتم له سرا»
خداوند در قیامت سه دسته را در زیر سایه لطف ویژه خویش پناه می دهد. در حالتی که سایه ای جز سایه پروردگار وجود ندارد و آنها عبارتند از:
- کسی که برادر مسلمان خود را به ازدواج تشویق کند.
- کسی که به برادر دینی خود خدمت کند.
- آنکه از فاش شدن اسرار فرد دیگری پیشگیری نماید.